دکتر عبدالمهدی رجایی

دکتری: تاریخ محلی دانشگاه اصفهان، ۱۳۹۲
کارشناسی ارشد: تاریخ ایران اسلامی، دانشگاه تهران، ۱۳۷۸
کارشناسی: زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تهران، ۱۳۷۵

چند تصویر از تاریخ اجتماعی چهارباغ

چند تصویر از تاریخ اجتماعی چهارباغ خیابــان چهاربــاغ در شــهر اصفهــان جایگاهــی دارد کــه هــم نــکات مثبــت و هــم نــکات منفــی، خواه ناخــواه بــه آن تحمیــل می شــوند. قصــه چهاربــاغ فقــط در کالبــد خیابان و جدول بندی آن خلاصه نمی شــود؛ بخــش مهــم آن معطــوف بــه «چهارباغیــان» اســت؛ یعنی کســانی که در چهاربــاغ می روند و می آینــد. اصــولا خیابــان بــدون مــردم معنــا ندارد. خیابان وقتی خیابان است که مردمی از آن گذر کننــد. این مردم هم جــزوی از تاریخ و هویــت خیابــان محســوب می شــوند؛ پس بایــد موردمطالعــه قــرار گیرنــد. رفتــار، نــگاه، رویکــرد، کنــش، وســیله نقلیــه، آواز و خلاصه همه چیــز آن هــا در خیابــان بــه همیــن امــر معطــوف می شــود. می خواهیــم در اینجــا بــه موضــوع «رفتارهــای اجتماعــی» در چهاربــاغ بپردازیــم و در خــلال آن، نکاتــی بدیــع از امــور کالبدی چهارباغ را نیز کشف کنیم
.
بــه یــاد داشــته باشــیم چهاربــاغ اوایــل رضاشــاه، فقــط چهــار ردیــف درخــت بــود کــه در میــان آن مســیر خاکــی و مســطحی می گذشــت؛ راه هایــی کــه درشــکه ها و دوچرخه هــا رفت وآمــد می کردنــد. نکتــه عجیــب اینکــه خیابــان چهاربــاغ در دوره قاجار «تفکیک جنســیتی» شــده بود؛ یعنی از یــک ســمت آن زنــان و از ســمت دیگــر آن مــردان حــق عبورومــرور داشــتند. تصویــری کــه از ایــن زمــان بــرای مــا باقــی مانــده از ســفرنامه «فــرد ریچــاردز» اســت. ایــن ســیاح انگلیســی حــدود ســال 1309ه.ش بــه ایــران آمــد و دربــاره چهاربــاغ نوشــت: «پس از عبور از باغ های چهلســتون، انسان تقریبــا وارد چهاربــاغ می شــود. ایــن خیابــان بــزرگ هنــوز بــه چهــار ردیــف درخــت چنــار خــود کــه بــه آن وقــار و شــکوه می دهــد، مباهــات می کنــد. ایــن خیابــان کم نظیــر اســت و یکــی از خیابان هــای بــزرگ جهــان به شــمار مــی رود... خیابــان چهاربــاغ از نزدیکــی چهلســتون، محلــی کــه حــرم قدیمــی در آن واقــع شــده بــود، شروع شــده و تــا پــل مشــهور الله وردیخــان کــه بــه جلفــا منتهی می شــود، ادامه می یابد. در گذشــته وســایط نقلیــه ای کــه بــا اســب حرکــت می کردنــد، از خیابــان وســط عبــور می کردند و خیابان هــای دو طــرف، یکــی بــه عبــور مــردان و دیگــری بــه عبــور زنــان اختصــاص داشت؛ لکن سال گذشته مقررات جدیدی بــه اجــرا گذاشــته شــد: بــه زنــان و مــردان اجــازه دادنــد کــه بــا هــم از خیابــان وســط عبور کننــد و در ضمــن حرکت وســایط نقلیه یک طرفــه شــد؛ یعنــی خیابان هــای دو طــرف را بــه ایــن منظــور اختصــاص دادنــد. بایــد به خاطــر داشــت کــه در چنــد ســال اخیر بــه زنــان اجــازه داده شــده کــه در خیابــان در کنــار شــوهران خــود راه برونــد. از معبرهــای دو طــرف خیابــان نزدیــک دیوارهــای بــاغ هنــوز خــوب نگهــداری نمی شــود و گاه گاه بــه بریــدن درخت هــا مبــادرت می ورزنــد. بیــن درخت هــا چهــار نهــر در طــول خیابــان در جریــان اســت. این هــا بقایــای نهرهایــی اســت کــه در گذشــته کــف آن هــا بــا کاشــی پوشــیده شــده بــود و امــروز مورداســتفاده مردانــی اســت کــه به وســیله آن ســطح خیابان هــا را آب پاشــی می کننــد.» (فــرد ریچــاردز، ص 49 )چنان کــه از ایــن مطلــب برمی آیــد، در اوایــل دوران پهلــوی، ایــن شــرایط تغییــر یافــت و به اصطـلـاح زن و مــرد ادغــام شــد؛ امــا ایــن امــر خــروج از محرومیت چندین ســاله بــود و برای بعضی مــردان شــرایطی را ایجــاد کرده بــود تــا بــه زنــان تعــرض کننــد و احتمــالا بــه آن هــا «تنــه» بزننــد. همیــن امــر تأســف بار، یک زن تهرانی را در سال 1307 خورشیدی که در اصفهان ساکن شــده و به خاطر دلایل پزشــکی روزی چنــد ســاعت را در چهاربــاغ قــدم مــی زد، خشــمگین کــرد؛ بــه حــدی کــه طــی نامــه ای بــه روزنامــه اخگــر، شــرایط را توصیــف و از ریاســت شــهربانی اصفهــان درخواســت کــرد بــا ایــن مزاحمیــن نامــوس مــردم برخــورد شــود. نامــه جالــب ایــن زن بــا ایــن جملــه آغــاز می شــد: «می خواهــم عــرض کنــم آزادی بــرای مــا زود اســت. خواهیــد فرمــود چــرا؟ البتــه پــس از قرائــت مراتــب ذیــل تصدیــق خواهیــد فرمــود. کمینــه از اهــل تهــران و قریــب یــک ســال اســت همــراه شــوهرم، کــه مأمــور یکــی از دوایــر دولتــی اســت، بــه اصفهــان آمــده ام. به واســطه داشــتن ســوءهاضمه و مــرض قلبــی، اکثــر از آقایــان اطبــا تجویــز کرده انــد کــه روزی یکــی دو ســاعت گــردش و هواخــوری نمایــم. تــا چنــدی قبــل کــه وضعیــات ســابق چهاربــاغ بــه هــم نخــورده بــود، عصرهــا بــه دســتور اطبــا مداومــت می نمــودم. تــا اینکــه اخیــرا آزادی عمومــی داده شــد. اشــتباه نشــود مخالف آزادی نیستم.
مسلم است خیابان چهاربــاغ بــا ســایر خیابان هــا هیــچ فرقــی نــدارد؛ فقــط تفاوتــی کــه دارد ایــن اســت کــه در ســایر معابــر و خیابان هــا، جماعــت بــرای رفــع حوائــج، ایاب وذهــاب می نماینــد و در چهاربــاغ... [نقطه چین هــا در اصــل مطلــب آمــده اســت]. چنان کــه مدتــی اســت تــرک معالجــه طبــی خــود را کــرده ام. علــت معلــوم اســت. ســابق کــه زن هــا از یک طــرف و مردهــا از طرفــی گــردش می نمودنــد، فقط اکتفــا به مایقــول اصفهانــی «مــزه انداختن» می کردنــد. حالیــه علنــا هزارهــا فجایــع را مرتکــب و ایــن تفریحــگاه عمومــی منحصــر بــه یــک مشــت زن هــای معلوم الحــال و جوان هــای... شــده. تصدیــق می فرماییــد اشــخاص نجیبــه و خانــواده، داخــل ایــن جمعیــت نمی تواننــد بشــوند... در خاتمــه از ریاســت محتــرم نظمیــه اصفهــان کــه حافــظ نامــوس اهالــی هســتند، تقاضــا و اســتدعا می شــود دو ســه ســاعت عصرهــا بــه عــدد آژان هــای انتظامــی چهاربــاغ افــزوده و غدغــن فرماینــد ازیک طــرف خیابــان مطابــق معمــول همــه عالــم زن و مــرد مخلوطــا به ســمت پــل رفتــه و از طــرف دیگــر مراجعــت نماینــد؛ ولــی از اشــخاص فاســد بی همه چیــز هــم جــدا جلوگیــری کرده متخلفیــن از قانون و شــرافت را تســلیم محکمــه فرماینــد» (اخگــر، بهمــن 1307) پــس «متلک گویــی» قاجــاری جایــش را بــه امــور دیگــری داده اســت! دو ســال بعــد اوضــاع چهاربــاغ بدتــر شــد. در جلســه انجمــن شــهر در دی مــاه 1308«تصمیــم گرفتــه شــد خیابــان وســط بــرای عبورومــرور پیــاده تخصیــص داده شــود و خیابان هــای طرفیــن بــا اصلاحاتــی بــه ایاب وذهاب وســایل نقلیه اختصاص داده شــود.» (روزنامــه اخگــر، دی 1308) ایــن تحــول مهمــی در تاریــخ چهاربــاغ محســوب می شــود. همراه بــا ایــن تصمیم، شــهرداری در راه میانــی کــه مخصــوص عابــران در نظــر گرفتــه شــده بــود، چندیــن نیمکــت قــرارداد تــا هــم بــه زیبایــی چهارباغ بیفزایــد و هم محلــی باشــد کــه عابــران پیــاده بــر روی آن هــا لختــی بیاســایند؛ امــا یــک ســال بعــد بــه موجــب گــزارش روزنامــه اخگــر، معلــوم شــد آن نیمکت هــا محلــی بــرای نشســتن و چشــم چرانی و نیــز متلک گویی هــای مختلــف شــده اســت. تیتــر مطلــب ایــن اســت: در ســال 1309«منظــره شــرم آور چهاربــاغ». روزنامــه اخگــر بــا ایــن مقدمــه کــه از آزادی اعطایی سوءتعبیر شــده است، به شفافیت نوشــت: «البتــه عمــوم اهالــی اصفهــان می داننــد کــه چهاربــاغ محــل تفــرج و تفریح عمــوم اســت و از همیــن نقطه نظــر اســت کــه اولیــای امــور بیش ازپیــش در تنظیــم و ترمیــم اراضــی و خیابان هــای آن مســاعی خــود را به کاربــرده و در نظــارت و لطافــت هــوا و فضــای آن دقــت کامــل بــه عمــل می آورنــد. ایــن نیمکت هــا و تخته بندی هــا که در حاشــیه خیابان وســط چهارباغ نصب شــده اســت، بــرای ایــن نیســت کــه بســاط فســاد اخـلـاق را در منظــره عــام گســترده و جوانــان یــا زنــان ســاده لوح را بــه گریوه هــای (گردنــه) بدبختــی پرتــاب نماینــد؛ بلکــه ازآن جهــت تهیــه شــده اســت کــه عابــران در موقــع عبــور و مــرور بــرای رفــع خســتگی و احتظــاظ (حــظ بــردن) از هــوای لطیــف ایــن زیباتریــن خیابــان اصفهــان، خاصــه در موقعــی کــه آب پاشــی شــده، روی آن هــا نشســته و از دیــدار مناظــر طبیعــی و اشــجار و غیــره آن التــذاذی حاصــل و از تماشــای عابــران ســیل خســتگی های روزانــه خــود را فرامــوش نماینــد. حــالا بایــد دیــد کــه آیــا وظیفه قانونــی و عقلــی اهالی اصفهــان این اســت که از این خوان نعمت طبیعــت، روح خــود را التــذاذی بخشــند یــا اینکــه اصــول نزاکــت و رعایــت قواعــد ادب و انســانیت را کنــار گذاشــته و بــا بعضــی حــرکات ناهنجــار موجبــات اشــمئزاز قلــوب حســاس را فراهــم نماینــد. اگــر در روی ایــن نیمکت هــا و نشــیمنگاه ها بــرای خـلـاف انتظــار امــری یــا حرکتــی مشــاهده شــود، در ایــن صــورت تقصیر با کی اســت و قصــور از قانون اســت یا اشــخاص؟ همیــن منظــره نشــیمنگاه های چهاربــاغ بــا آن حــرکات خـلـاف عقــل و دور از یــک عــده زن و مــرد جلــف، ِاصــول تمــدن چگونه آن هــا (مردم شــهر) را به ســوء اعمال معرفــی کــرده و در انظــار خــودی و بیگانــه نالایــق و بی تمیزشــان جلوه گــر می ســازد. همیــن اصفهانــی کــه مردمــش معــروف بــه عصمــت و عفــت بودنــد، حــالا روزگارش بــه جایــی رســیده کــه بــه تصدیــق کلیــه مســافران تــازه وارد به ایــن شــهر از این حیث یکــی از بدترین آبــادیهای ایــران بــه شــمار می آید. مســافران تهرانی می گوینــد: واقعــا وضعیت چهارباغ شما و جلافت کاری هایی که در آن می شــود، از وضعیــت چند ســال قبل لالــه زار تهــران هــم گذرانــده اســت و درحقیقــت جلافتکاری هــای آنجــا کــه امــروز خاتمــه یافتــه، بــه اینجــا منتقــل گردیــده.» (اخگــر، )۱۳۰۹تیــر در نظــر آوریــم اطلاعاتــی کــه مــا از جامعــه قاجــاری داریــم، بــا پوشــش خــاص زنــان و نیــز بــا حریم هــای محکمــی کــه میــان زن و مــرد در آن روزگار رعایــت می شــد، کوچک تریــن تماس هــا نیــز مذمــوم شمرده شــده و حتی در دوره ناصرالدین شاه و به وســیله پلیــس تهــران، هرگونــه «اظهــار میــل و عشــق و کلمــات نامناســب» جــرم محســوب می شــد. در قوانیــن اعلام شــده پلیــس در زمــان ناصرالدین شــاه می خوانیــم: «در عبــور نســوان در کوچه هــا و بازارهــا، از احــدی بی احترامــی بــه نــام و نامــوس آن هــا نبایــد بشــود. اظهــار میــل و عشــق و کلمــات نامناســب مســتوجب مجــازات شــدیده اســت.»(ایران، ربیع الثانــی 1296)اطلاعــات و عکس هایــی کــه از چهاربــاغ دوران قاجــار بــرای مــا باقی مانــده اســت، بــا تصــور مــا از یــک خیابــان خیلــی فاصلــه دارد. چهاربــاغ قاجــاری به مثابــه بــاغ بــزرگ و مستطیل شــکلی اســت که درختــان آن به چهــار ردیــف در امتــداد هــم قرارگرفته انــد. اطــراف ایــن بــاغ، گاهــی بیابــان و فضایــی بــاز اســت و خبــری از دکان و دیــوار نیســت. ســکوت چهاربــاغ را گاهــی گــذر درشــکه یــا یک گاری در هم می شکند. گذر از چهارباغ بــه تفکیــک جنســیتی وابســته بــود. مردهــا از یک ســو و زن هــا از ســوی دیگــر رفت وآمــد می کردنــد. خورشــیدی قوانیــن گــذر از در ســال 1307چهاربــاغ توســط شــهربانی یــا شــهرداری اصــلاح و این تفکیــک برداشــته شــد. مردها و زن هــا از هــر ســو کــه دوســت داشــتند گــذر معلــوم شــد می کردنــد. در ســال 1309 کــه شــهرداری بــه چهاربــاغ نــگاه تــازه ای انداختــه اســت و چندیــن نیمکــت در مســیر آن گذاشــته تا افراد بتوانند روی آن نشســته و خســتگی در کننــد. هــوای مطبــوع آن، به خصــوص زمانــی کــه کارگــران شــهرداری روی زمیــن خاکــی آب پاشــی کــرده باشــند، موجــب تفــرج خاطــر می شــد؛ به ویــژه بــرای مردمــی کــه در محـلـات دردشــت و جویبــاره و میــدان کهنــه، بــا کوچه هــای تنــگ و فضــای بســته و دیوارهــای بلنــد مواجــه بودنــد. خــوب اســت بدانیــم جدول بنــدی و آســفالت خیابــان چهاربــاغ در ســال 1318 خورشــیدی انجــام شــد. در دو متنــی کــه در این مطلــب از روزنامه اخگر به چاپ رســید، بخش هایــی از تاریــخ انســانی چهاربــاغ منعکــس شــده بــود؛ یعنــی جــدای از فضای کالبدی این خیابــان، باید بخشــی را هم به اوضــاع و رفتــار آدم هایی کــه در ایــن خیابان زیســته یــا از آن گذشــته اند، اختصــاص داد
.
+ پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۳۲
نظر شما
نام:
ایمیل : * نمایش داده نمی‌شود
نظر شما: