دکتر مهدی احمدی اختیار

دکتری: دکتری تاریخ محلی دانشگاه اصفهان
کارشناسی ارشد: دانشگاه اصفهان، ۱۳۸۷
کارشناسی: دانشگاه اصفهان، ۱۳۸۱

جبرگرایی در تاریخ determinism in history

جبرگرایی در تاریخ determinism in history جبرگرایی در تاریخ در حالی که به نظر می رسد افراد و گروه ها قادرند تا حدی جریان برخی رویدادهای تاریخی را به نفع اهداف خود تغییر دهند، به باور عده ای در مورد بعضی رویدادها نوعی ضرورت محتوم و اجتناب ناپذیر و تغییر ناپذیر در مورد آنچه رخ می دهد وجود دارد که جبر تاریخی نامیده می شود. جبر تاریخی از سوی مورخان و فیلسوفان حداقل به سه معنای کاملاً متفاوت به کار رفته است:
جبرگرایی در تاریخ در حالی که به نظر می رسد افراد و گروه ها قادرند تا حدی جریان برخی رویدادهای تاریخی را به نفع اهداف خود تغییر دهند، به باور برخی در مورد برخی رویدادها نوعی ضرورت محتوم و اجتناب ناپذیر و تغییر ناپذیر در مورد آنچه رخ می دهد وجود دارد که جبر تاریخی نامیده می شود.
جبر تاریخی از سوی مورخان و فیلسوفان حداقل به سه معنای کاملاً متفاوت به کار رفته است:
1- سرنوشت و مشیت خداوند: به این معنی که رویدادها بنابر تقدیری ناشناخته رخ می دهند، یعنی آنچه که مقدر است علیرغم تلاشی که در جلوگیری از آن انجام می دهیم رخ خواهد داد، این مفهوم در نزد یونانیان و فلاسفة شرقی آشناست. عده ای در جهت انتقاد به تقدیرگرایی بر این باورند که مسلماً پدیده ها لااقل به یک معنا به واسطة آنچه ما انجام می دهیم رخ می دهند. مثلاً انقلاب تا عده ای از افراد جمع نشوند و شورش نکنند رخ نخواهد داد. تقدیرگرایان در پاسخ به این انتقاد می گوید تقدیرگرایی برخلاف صورت های دیگر جبرگرایی تاریخی به نوعی گزینش تأکید دارد و معتقدند که تنها برخی از پدیده ها و رویدادها در پی ضرورت رخ می دهند نه همة آنها. در این رابطه بسیاری از فلسفه های دینی و کلامی تاریخ به دلیل اهمیتی که به نقش ارادة خداوند در روایات و تبیینات خود قائل اند به این نوع جبرگرایی که تقدیرگرایی نیز خوانده می شود معتقدند. در برابر انتقاداتی نیز که در این معنا از جبر گرایی وارد می شود تفاسیری دینی و کلامی مجال کمی برای بحث فیلسوفان در این باب باقی می گذارند. زیرا تقدیرگرایان بر این عقیده اند که تأثیر مشیت الهی را می توان تنها از طریق نوعی شهود و نگرش فرا عقلانی دریافت و درک آن از طریق الهام و کشف به دست می آید.
2- ضرورت تاریخی با حتمیت تاریخی: به این معنی که سیر تاریخ نوعی جهت و سمت و سوی ضروری عام و کلی دارد، یعنی یک جنبش و حرکتی به سمت یک هدف غایی یا به گونه ای به سوی تکامل است. ضرورت تاریخی را یونانیان ادواری یا تکرار شونده تصور می کردند در حالی که بیشتر فیلسوفان روشنگری به نوع الگوی خطی در این زمینه قائل هستند، برخی نیز مانند هگل به سیر مارپیچی تاریخ معتقد است یعنی این که این سیر مارپیچی به گونه ای جدالی به سمت تحقق و عینیت یافتن آزادی بشری تداوم می یابد، او معتقد است هر عقب نشینی و سیر قهقرایی به نوعی تألیف کمال غایی مدد می رساند. هگل همچنین مدعی است که شدن یا صیرورت، به دست «تصادف و عوامل اتفاقی» رها نگشته، بلکه در پس آن «اراده ای طراح» پنهان است و هدف این ستیز و سازش تکامل بخشیدن به روح جهان است که همواره به سوی غایت خویش روی می آورد. این غایت همان «تحقق ذات» است، هگل می گوید ما از تاریخ جهان به آسانی نتیجه می گیریم که تکامل آن همواره به شکل صیرورت یا شدن عقلی بوده است، و این تاریخ راه منطقی و ضروری روح جهان را پدید آورده است، روحی که سرشت آن همواره یگانه و تغییرناپذیر می باشد و این سرشت را در پدیدارهای هستی جهان به نمایش می گذارد. بنابراین تفسیر تاریخ، بیان عواطف، نبوغ ها و نیروهای فعال بشری است که نقش خود را در نمایش خانة بزرگ جهان بازی می کنند و صیرورتی که توسط مشیت والای حاکم تعیین می گردد و در عواطف و نبوغ ها و نیروهای کارآمد به نمایش گذاشته می شود، چیزی را تشکیل می دهد که به طور کلی خط مشی ارادة برتر نامیده می شود» ممکن است برای کسی که دید سطحی دارد، چنین به نظر آید که مردم آزادانه و بنابر میل خویش هر چه می خواهند انجام می دهند و کارهایشان از نیازها و عواطفی که احساس می کنند و از امتیازات و مواهبی که برخوردارند، سر می زند، اما به نظر هگل این تصور سخت خطاست و از زمان های بسیار دور، بشریت را به رنج های فراوانی دچار ساخته است. زیرا تمامی این کارها به فرمان روح جهان انجام می گیرند، و این مجموعة بزرگ خواستها و تمایلات و فعالیت ها، ابزار و وسایلی را تشکیل می دهد که روح جهان برای رسیدن به غایت خود از آن یاری می جوید و همین مجموعه است که روح را تا سطح خودآگاهی ارتقاء می بخشد و آن را به واقعیتی در جهان هستی تبدیل می کند.
3- جبر علمی: این مفهوم به این گونه بیان گردیده است که یک رویداد را در صورتی می توان جبری دانست که رویدادی دیگر یا شرطی دیگر یا گروهی از آنها موجود باشد که گاهی علت آن رویداد نامیده می شود یعنی نوعی شرط کافی برای وقوع آن. از جمله انتقاداتی که بر جبرگرایی وارد است تصادف، تازگی و آزادی می باشد. تصادف، اعتراض گردیده که تاریخ قلمرویی است که در آن رویدادها گاهی براساس تصادف رخ می دهند و آن چه براساس تصادف رخ می دهد نمی تواند براساس ضرورت رخ داده باشد. یعنی قبول یکی از این دو به رد دیگری می انجامد. تازگی، در این زمینه گفته می شود که تاریخ حوزة امور پیش بینی نشده و غیرقابل پیش بینی است و اگر بپذیریم که رویدادها در پی ضرورتی از پیش تعیین شده اند یعنی پذیرفته ایم که تاریخ از قبل پیش بینی گردیده است.
آزادی، متداول ترین انتقادی که بر جبرگراها وارد می شود این است که تاریخ نه تنها قلمرو تصادف و تازگی است بلکه همچنین حوزة آزادی بشری است. وقتی موضوع پژوهش تاریخ رفتارهای بشری باشد نه صرف رویدادها به معنای متمایز برای انسانهای ساده ای که فکر می کنند و تصمیم می گیرند که چه کاری انجام دهند کاملاً آشناست. یعنی رفتارهای بشری بستگی به فکر و اراده و تصمیم افراد دارد و این که مورخ باید خود را در نقطه‌ای در گذشته قرار دهد که در آنجا عوام شناخته شده هنوز به نظر بیاید که نتایج متفاوتی را دارند.
منابع
- صدیقی، عبدالحمید؛ تفسیر تاریخ؛ ترجمة جواد صالحی؛ چ 2، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1366.
- مطهری، مرتضی؛ فلسفه تاریخ؛ ج 1، چ 5، تهران: صدرا، 1373.
- پل ادواردز، فلسفة تاریخ؛ مجموعه مقالات؛ ترجمه بهزاد سالکی؛ تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
+ دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۷:۲۶
نظرات
اکبر سلطانی شریف
اکبر سلطانی شریف، سلام من افتخار میکنم به آب وخاک وطنم ،از جمله روستایی که چنین انسانهایی راپرورش میدهند که به آبادانی سرزمین فکرو وتامل اندیشمندانه ای دارند در راستای اعتلای تاریخ، با بصیرت بینا وآگاه خردمندانه، تلاش میکنند با تشکر دوستداروهم روستایی شما اکبر سلطانی شریف .
سه‌شنبه ۲ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۰۸
نظر شما
نام:
ایمیل : * نمایش داده نمی‌شود
نظر شما: